در شیوه دیالوگنویسی شما، استفاده از تکنیک های ابزوردنویسها دیده میشود. اما در ساخت جهان داستان، از رنگهای بومی استفاده نمیشود. چرا؟
بله. شاید آثار من به آن جنس از آثار نمایشنامهنویسان ابزورد پهلو
میزند. اما در این مورد که رنگهای بومی در آثارم استفاده نمیشود، اتفاقا
این نکته همیشه در ذهن من هست که به شکلی فضاهای بومی را پیوند دهم به
نمایشنامههایی که مینویسم. این قضیه یکی از دغدغههای من است که بتوانم
آن روایتها و داستانهای بومی و فضاهایی که درش زندگی کردهام و قصههایی
که شنیدهام را در آثارم بیاورم. در کار آخرم هم آن نوع روایتها را تا
حدودی دخالت دادهام. هر چند که قبل از این که در فضاهای گروتسک بنویسم،
آثار من رنگ و بوی بافت محیطی و اجتماعی محل زندگیام را داشت. در برخی از
نمایشنامههام مثل «تارا» یا «مرد حلبی» چنین بود. ولی کمرنگ بود. اما در
نمایشنامههای «خرمگس»، «این خونه به هم ریختهست» و «تیولا»، این جنس
کارها کمتر بوده و کمتر به آن توجه شده است. من فکر میکنم این نکته، خیلی
تعمدی نیست. اما اینکه در کارهای بعدی هم این فضا خواهد آمد یا خیر،
نمیتوانم الان قضاوت کنم.